پارت یازده

زمان ارسال : ۱۲۷۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

از درب خانه‌ی کمیل که بیرون رفتند؛ نگاه نینای متوجه همان پسر جوان شد که کنار درخت ایستاده و با ارتیاب نگاهشان می‌کند. ابرو در هم کشید و اخم‌آلود نگاه تندی به او انداخت. با خداحافظی از کمیل سوار ماشین شد.
کمی که دور شدند، نینای سمت امین چرخید و معترضانه گفت:
- خب... حالا بگو که چرا فالگوش وایساده بودی؟ خیلی ناراحت شدم!
امین با خونسردی نگاهش به روبرو بود و لب زد:
- می‌خواستم بشن


شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار) شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار) شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار) شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار) شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار) شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار)

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • عالیه

    00

    خوبه

    ۱۱ ماه پیش
  • M

    10

    چه بلایی سر ایمان اومده! مهگل کیه؟! هووف چقد معما داره این رمان

    ۴ سال پیش
  • دریا

    00

    اونو که اول داستان توضیح داد که داداشش عاشق یه دختر رعیت شده و کلی باهاش مخالفت کرده و اذیتش کرده حالا خودش با یه رعیت ازدواج کرده

    ۳ سال پیش
  • JB

    00

    چرا ارباب میخواد هر وقت مطمئن شد نینای دوسش داره بهش قضیه ی ایمانو بگه؟ 🤔 نینای همینجوریشم داره ادعا میکنه عاشق امین نمیشه😂

    ۳ سال پیش
  • دریا

    00

    واوو خیلی خوشم اومد از حرف رک و بی***نینای رسما تو چشمای امین نگاه کرد و گفت: چرا باید ادای یک عاشق احمقو در بیارم؟؟!

    ۳ سال پیش
  • S...

    10

    مه گل کیه دیگهه😫 یعنی زنشه؟🤔

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.