فرار از سنت - VIP به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت ده :
درب خانه باز شد و حالا کمیل بود که از دیدن نینای شوکه شده و متعجب و پرسشگر به او زُل زده بود. نگاهش از کفشهای پاشنه بلند، جورابهای ضخیم و مشکیاش بالا رفت و کتدامن زرشکی با نوارهای مشکی که دو طرف یقهی انگلیسیاش دوخته شده بود را از نظر گذراند. لبهای سرخ دخترک و چشمهای سُرمه کشیدهاش تضاد زیبایی با پوست سفیدش داشت و نگاهش میدرخشید. روسری کوچی روی سر داشت و چیزی که بیشتر از
مطالعهی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۳۱۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
دریا
00نه الکی پیش نمیاد قطعا یه چیزی بوده که به امین کت شلواری و کراواتی گفته حاجی حالا بعدش درمیاد این امین واقعا کیه
۴ سال پیشH
00اگه درست باشه و امین اون حاجی باشه و ضد حکومت باشه یعنی امکانش هست تو یکی از تظاهرات کشته بشه !
۴ سال پیشMari
۲۰ ساله 30بنظرم اشتباه نگرفته بود و شناخته بودش برای همین هم امین تاکید داشت ک اشتب کرده،احتمالا واس همین هم بهش تیراندازی کرده بودن تو روستا و.....
۴ سال پیشزهرا
۱۶ ساله 20با نظرت موافقم.شایدم برادر امین(ایمان)شبیه امینِ و پسرجوونه با اون اشتباه گرفته بودتش یا شایدم ایمان نبوده و اصلا تو رمان نباشه و در حد همون اسمش باشه یا اینکه حق با تو باشه و امین حاجی باشه.
۴ سال پیشزهرا
۱۶ ساله 10لطفا عکس شخصیت امینم بزارین🙏🙏🙏
۴ سال پیشآیناز
10عالی بود خسته نباشی عزیزم
۴ سال پیشS...
20یه خبرایی هست... وگرنه حاجی واسه چی بود این وسط🤔
۴ سال پیشنفسم
30رمان جذابیه اما پارت هاش کمن..این همه منتظرمیشم ولی کمه..کاش میشد بیشتر بود
۴ سال پیش
من
00ارباب سرزده رفته خونش🤭حالا اومدی اون تو یه خبری بود اصلا خونه بهم ریخته بود میخواست چیکار کنه ارباب و برگردونه یا معطل کنهه؟