پارت چهل و پنجم :

با حرص رو برگردوندم و به دیوار تکیه زدم. حمیدی بعد از چک کردن کارن، در مغازه رو قفل کرد و پرده کرکره‌ای مغازه رو پایین کشید. سمت میز شیشه‌ای گوشه مغازه رفت و در کوچیک عقبش رو باز کرد. چند تا جعبه و کارتن بیرون کشید و درحالی که جعبه‌ها رو بالا- پایین ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.