اولین مرگ به قلم مبینا حاج سعید
پارت چهل و پنجم :
با حرص رو برگردوندم و به دیوار تکیه زدم. حمیدی بعد از چک کردن کارن، در مغازه رو قفل کرد و پرده کرکرهای مغازه رو پایین کشید. سمت میز شیشهای گوشه مغازه رفت و در کوچیک عقبش رو باز کرد. چند تا جعبه و کارتن بیرون کشید و درحالی که جعبهها رو بالا- پایین ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نسترن
20کیاناجونم چه کرده😁😜کارنو دیوونه کرده😜😂💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻