اولین مرگ به قلم مبینا حاج سعید
پارت چهل و ششم :
شوکه شده نگاهش کردم ولی اون بیخیال رانندگی میکرد. به رو به رو خیره شدم. کل راه رو بهت زده بودم و داشتم به رفتارهای ضد و نقیضش فکر میکردم.
***
حدس سازمان درست بود. طبق حرف نادری، همون روز بعد از نهار رفتیم اتاقش و اون توضیح داد که میخوا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Fatemeh
80شت چقد نادری خبیثه!:/ اومم راستی نویسنده خیلی رمانت خفنه، مرسی:)