مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و سوم
زمان ارسال : ۱۲۴۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
ستاره زبان روی لب کشید و کمی خودش را جمع و جور کرد. لبخند محوی روی لب نشاند و با تته پته گفت:
- اوم... خب... دیروز اصلا یه جوری بود که... که خود به خود یخمون باز شد. اصلا همه چی یادمون رفته بود، فقط فکر نجات جونمون بودیم! الانم پیش تو دارم میگم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
برو بابا
40شایدم رامین و آلما به هم مربوط شن و اینکه نمی دونم چرا دارم به خودم امیدواری میدم که قضیه ی رامین و ستاره از طرف رامین یه نقشس یعنی تجاوزی نبوده خدا کنه اینجوری باشد😜😝