پارت چهل و دوم :

یه خونه درختی بود! یه دستم رو آزاد کردم و چشمم رو مالیدم. واقعی بود! یه خونه درختی واقعی! خودم رو به سختی کف خونه درختی کشیدم و نشستم. نیمه کاره بود و سقف نداشت. رو به روم و کف خونه درختی پر از عکس‌های پخش و پلا بود. گوشه‌ی خونه یه کوله بود و کنارش چ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.