اولین مرگ به قلم مبینا حاج سعید
پارت چهل و دوم :
یه خونه درختی بود! یه دستم رو آزاد کردم و چشمم رو مالیدم. واقعی بود! یه خونه درختی واقعی! خودم رو به سختی کف خونه درختی کشیدم و نشستم. نیمه کاره بود و سقف نداشت. رو به روم و کف خونه درختی پر از عکسهای پخش و پلا بود. گوشهی خونه یه کوله بود و کنارش چ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آیناز
60اوففففف عجب پارت خفنی بود😌😌😌😌😌