مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و یکم :
چند تا نفس عمیق کشیدم تا به اعصابم مسلط بشم و خیره به لبخند بدجنسش، خواستم چیزی بارش کنم که منصرف شدم و از جام پاشدم.
نیاز هم با بلند شدن من همزمان بلند شد و ترسیده نگاهم کرد که کلافه دستی به موهام کشیدم و با لبخند کم رنگی گفتم: ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حدیث
00الان دقیقا مهدیس کیه چرا یبارم اسمش تو رمان نبود