تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و هفتم :
متعجب از حرفم، گیج چشمهاش رو گرد کرد و گفت: یکی از دوستهام بود؛ چطور؟
یه تای ابروم رو شکاک بالا انداختم و همونطور که صبحانه رو آماده میکردم گفتم: جدی؟ نگفته بودی با مردای سی ساله رفیقی!
با حرفم رو هوا گرفت که همه چی رو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هدی
۱۴ ساله 30ایش از عباس متنفرم مرتیکه برا موادش زری رو قمار کرده عوضی بی شعور یکی نیس بگه اخه اینم شوور بود تو کردی اونم تو ۱۴ سالگی لااقل به صابر شوور میکردی بهتر بود😟