مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۱۲۵۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
با ورود شیرین به سالن، نگاه از ستاره برداشت. سینی کوچکی حاوی دو استکان چای داغ، ظرفی از آبنبات و کشمش در دست داشت. سینی را مقابلشان روی زمین گذاشت و گفت:
- دامادم بهم گفت چی به روزتون اومده! خدا نگذره ازشون. باز خوبه رجب به خودش جرأت داده واستو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رقیه
۱۱ ساله 20وایییی این رمان منو کشته با این داستانای احساسی عاشقانه جالب.....و هیجان انگیزش😉😙😀😸