مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۱۲۵۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
حامد نگاهی به شمارهی ناشناس روی گوشی انداخت، بینیاش را بالا کشید و با صدایی خش دار جواب داد:
- بله؟
صدای آشنایی از پشت خط به گوش رسید که قلبش را لرزاند...
- الو... عموجون
بازوی سجاد را رها کرد و گوشی را بیشتر به گوشش چسباند، ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ناشناس
100سلام درسته نیما زود به ستاره حس پیدا کرد ولی خیلی موانع زید سر راهشان هست مثالا همین پارمیس یا ماجرای دست درازی رامین به ستاره یا خانواده نیما که قطعا مخالف اند و شاید تا او موقع سرو کله رامین پیدا شد