تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و پنجم :
هنگ کرده از حرفهای بیسر و تهاش، دستی به صورت از استرس عرق کردهام کشیدم و لب زدم: نمیفهمم چی میگی ساره؛ هر چی که میخوای بگی رو واضح بگو!
آب دهنش رو به سختی قورت داد و با نیم نگاهی به سمیرای منتظر زمزمه کرد: این آقا رو میبی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
☆ساحل☆
40لطفا به نظر خواننده های رمان توجه کنید و عکس بقیه شخصیت های رمان رو بزارین هر پارتی که قرار داده میشه خواننده ها درخواست بقیه عکس هارو میدن ولی نویسنده توجهی به نظرات ماها نمیکنه😣😔