پارت سی و پنجم :



هنگ کرده از حرف‌های بی‌سر و ته‌اش، دستی به صورت از استرس عرق کرده‌ام کشیدم و لب زدم: نمی‌فهمم چی‌ میگی ساره؛ هر چی که می‌خوای بگی رو واضح بگو! 

آب دهنش رو به سختی قورت داد و با نیم نگاهی به سمیرای منتظر زمزمه کرد: این آقا رو می‌بی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.