تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و چهارم :
با خمیازهی کوتاهی از در مسجد بیرون اومدم و منتظر به سمیرا نگاه کردم که خیلی زود صحبتش رو با کبری خانم قطع کرد و همونطور که دست ساره رو هم میکشید طرف من اومد.
لبخندی به جفتشون زدم و خواستم خداحافظی کنم که بازوم رو گرفت و گفت: وا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
باور
۱۸ ساله 00اینبار نظر نمیدم اخه اون سری نظر دادم ضایعه شدم (که رضا رو کی دزدیده )😶😶😶