پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۱۰۶۰ روز پیش

صبح روز بعد با وجود مخالفت‌های حامد و نگرانی‌های خانجون، ستاره با اشتیاق خودش را برای سفر آماده کرد. جاده، سفر و تنها بودن را دوست داشت و حس می‌کرد حال روحی‌اش خیلی بهتر شود.

هوا کمی سرد بود، اما خبری از بارش‌ها نبود و جاده برای سفر مساعد بود. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید