پارت سی و دوم :



متعجب از حرفش، گیج به دیوار کنارم تکیه زدم و گفتم: یعنی چی که نیست؟ آب که نمیشه بره زمین؛ برو ببین دنبال عموت نرفته باشه! 

فقط تایید کرد و فورا از خونه بیرون زد که منم با استرس توی اتاق رفتم و همون‌طور که در همه کمدها رو باز می‌کر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.