پارت بیست و چهارم :



دلگیر دهنم رو باز کردم تا چیزی بگم اما زودتر از من دست به کار شد و همون‌طور که دستش رو به نشونه‌ی سکوت بالا می‌آورد زمزمه کرد: بذار حرفم تموم بشه، بعد هر چی خواستی بگو! 

به تایید حرفش بی‌حرکت فقط نگاهش کردم که نفس عمیقی کشید و گفت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.