پارت دوم

زمان ارسال : ۱۲۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

***
ساعتی از ظهر گذشته بود که نینای قدم‌زنان و خسته از باغ به خانه برگشت. وارد حیاط شد، نارگل و پونه مشغول بازی و دویدن بودند. شاه‌صنم کنار چاه ایستاده بود و دلو را بالا می‌کشید، بی آن‌که سلام کند یا حرفی بزند اخم‌آلود سمت مطبخ رفت. 
رو به مادرش که مشغول جوشاندن شیر روی اجاق بود سلام کرد، کوکب نیم‌ نگاهی انداخت و لب زد:
- سلام مادر، خدا قوت. زود اومدی! ننه سلما چیزی نگفت؟
نینا


شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار)
شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار)
شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار)
شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار)
شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار)
شخصیت رایمون در رمان فرار از سنت اثر صدیقه سادات محمدی(نگار)

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مهماز

    00

    عالی

    ۱ سال پیش
  • اراک

    00

    خوب بود

    ۱ سال پیش
  • دریا

    00

    وای خب چرا این نینای دیوونه نمیره شهر با کمیل همخونه شه خدااا😬😬😬

    ۳ سال پیش
  • من

    00

    منکه دخترم دلم واسه نینای رفت چه برسه به مرداش😂

    ۳ سال پیش
  • م

    30

    ایش نادر وشاه صنم بدجنس! مرسی رمان عاااالیهههه.فقط عکس شخصیت هم بذارید لطفا

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.