پارت دوم

زمان ارسال : ۱۰۶۴ روز پیش

***
ساعتی از ظهر گذشته بود که نینای قدم‌زنان و خسته از باغ به خانه برگشت. وارد حیاط شد، نارگل و پونه مشغول بازی و دویدن بودند. شاه‌صنم کنار چاه ایستاده بود و دلو را بالا می‌کشید، بی آن‌که سلام کند یا حرفی بزند اخم‌آلود سمت مطبخ رفت. 
رو به مادرش که مشغول جوشاندن شیر روی ا
330
184,440 تعداد بازدید
483 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مهماز

    00

    عالی

    ۶ ماه پیش
  • اراک

    00

    خوب بود

    ۷ ماه پیش
  • دریا

    00

    وای خب چرا این نینای دیوونه نمیره شهر با کمیل همخونه شه خدااا😬😬😬

    ۳ سال پیش
  • من

    00

    منکه دخترم دلم واسه نینای رفت چه برسه به مرداش😂

    ۳ سال پیش
  • م

    30

    ایش نادر وشاه صنم بدجنس! مرسی رمان عاااالیهههه.فقط عکس شخصیت هم بذارید لطفا

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید