اولین مرگ به قلم مبینا حاج سعید
پارت بیست و هفتم
زمان ارسال : ۱۲۹۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
بیتفاوت شونه بالا انداختم و در حالی که موتور رو گرم میکردم، گفتم:
- پس بنگر ببین کارن چه میکنه.
با علامت آدریان، راه افتادم. مسیرم رو کج نمیکردم و از روی همهی موانع، سنگ و چالهها با تک چرخ رد میشدم. به دیوار ته باغ که رسیدم، با سرع ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
کوثر?
319چرا اینقدر چرته؟! مزخرففففف