مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پانزده
زمان ارسال : ۱۲۶۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
لحظهای از رفتن هستی نمیگذشت که نیما به قصد صحبت با نیکزاد از اتاق بیرون رفت. ستاره را مقابل میز منشی دید. ابروهایش در هم رفت و با اخم ظریفی پرسشگر نگاهش کرد که دخترک فورا گفت:
- کتابم رو تو اتاق جا گذاشتم، اومدم که بردارم.
نگاهش را دزد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
...
00من عاشق ستاره شدم فقط کاش باباش باهاش اشتی کنه همیشه همینجور پر انرژی باشه🥺