مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت دوازده :
#میثم
صورتم رو با انزجار جمع کردم و همونطور که بیاشک هق هق میکردم، صورتم رو عقب کشیدم و داد زدم: ولم کن؛ نمیخوام! هامین تو رو خدا به دادم برس!
با التماس نگاهم رو سمتش برگردوندم که متعجب سرش رو از توی گوشیاش درآور ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حدیث
00ا