پارت هفده :

نگاهش رو سمتم برگردوند و با دیدن من متعجب چشم‌هاش رو گرد کرد و به ته کوچه دوید.

منم سفت چادرم رو چسبیدم و با سرعت دنبالش دویدم که مدام از این کوچه به اون کوچه فرار می‌کرد.

من اگه امروز نفهمم قضیه از چه قراره ول کنه این پسره نیستم؛ شده تا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.