تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت هفده :
نگاهش رو سمتم برگردوند و با دیدن من متعجب چشمهاش رو گرد کرد و به ته کوچه دوید.
منم سفت چادرم رو چسبیدم و با سرعت دنبالش دویدم که مدام از این کوچه به اون کوچه فرار میکرد.
من اگه امروز نفهمم قضیه از چه قراره ول کنه این پسره نیستم؛ شده تا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
yalda
50وایی خداا از دست این پسره😂