اولین مرگ به قلم مبینا حاج سعید
پارت هشتم
زمان ارسال : ۱۳۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
نفس عمیقی کشیدم. درد قلبم کمی بهتر شد. از اون روزی که مامان مُرد، همش صحنهی مرگش جلوی چشمهام تداعی میشد و یادگاری اون روز هم مشکل قلبیم شد؛ البته همچین جدی نبود اما توی موقعهای هیجانی و حساس تند تر میکوبید که باعث تیر کشیدنش میشد.
روی زمی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Masoomeh
۱۶ ساله 60الان با این حرف آخر کیانا احتمالی که میدادم بیشتر شد چون میگه جور دیگه ای قرار شده وارد ماموریت بشه که کابوسش دست از سرش بر نمیداره که اونم با مردن خودشه چون چیز دیگه به نظرم نمیرسه🤔😃❤🥀