پارت هفتم

زمان ارسال : ۱۳۰۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

به سمت چپ نور انداختم و قدم‌هام رو تندتر کردم. صدای سیاوش رو توی همون گوشی که همیشه توی گوشم بود، شنیدم.

- کجایی پس؟! 

آروم و پر حرص گفتم:

- نمی‌دونم چرا سرهنگ من رو می‌فرسته دنبال این کارها. تموم شد بابا، تموم شد!

نفس کلافه‌ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.