پارت بیست و یکم :

با اعصاب خرد سری تکون دادم.

- پس چرا انقد دیر؟ خوابت برده بود اون تو؟

صد رحمت به آویز که درسته می خواست زیر آبم رو بزنه و اخراجم کنن ولی تا این حد حرفاش نیش دار و خودش اعصاب خرد کن نبود.

- نه، یه بیشعوری اون تو داشت غلط اضافه می ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.