پارت هشتاد و چهارم

زمان ارسال : ۱۰۸۹ روز پیش

هنگ کرده فقط نگاهش کردم که چشم‌هاش رو باز کرد و با نیم نگاهی بهم با همون لحن گفت: تمومش کن نیاز! سعی نکن وانمود کنی که دوستم داری. 

سرم رو به چپ و راست تکون دادم و همون‌طور که آب دهنم رو سخت قورت می‌دادم گفتم: این طوری نیست میث...

میون حر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید