طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت نود و ششم
زمان ارسال : ۱۲۳۰ روز پیش
عطر خوش قورمهسبزی در فضای خانه پیچیده بود و مطهره مشغول آماده کردن میز شام بود که صدای معترض پرهام بلند شد:
- لِ...نا... کجا رفتی تو؟ ورپریده... حسابت رو میرسم.
صدای جیغ دخترک بلند شد و دوان دوان سمت آشپزخانه آمد، دامن مطهره را چنگ زد و پشتش پناه گرفت. مطهره دستپاچه به پرها
نرگس
10خیلی رمان عاااالی بود واقعا افرین به قلمت نویسنده جونم انشالله بقیه رمانات هم همراه باشیم