پارت نود و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۳۱ روز پیش

نوازش‌های دست کودکانه‌ای پلک‌های غرق در خواب پرهام را از هم باز کرد، نگاهش به لنا افتاد که با صورتی بشاش و چشم‌هایی که شیطنت از آن می‌بارید، بالای سرش نشسته و لب باز کرد:
- پاشو داداش پرهام، لنگ ظهره!
لبخند کمرنگی روی لبش نشست و گفت:
- قراره تو هر روز صبح این‌جوری خرا
1393
278,029 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ژلوفن

    ۱۶ ساله 110

    عالیه عالی خدا کنه هموشون عاقبت بخیر شن آمین😊😊😊😊😊☺☺☺☺🤗🤗🤗

    ۳ سال پیش
  • سننه

    80

    کاش نسیم و پرهام هم بهم برسن

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید