پارت نود و دوم

زمان ارسال : ۱۲۳۳ روز پیش

شب بود و تاریکی و سکوت... عسل تنهایی‌هایش را بغل گرفته و پشت پنجره ایستاده به سوسوی ستاره‌ها در آسمان چشم دوخته بود؛ سال جدید پر از خبرهای جدید بود که هر کدام چون کوه غم روی قلبش سنگینی می‌کرد. لحظه‌ای به واقعیت‌های زندگی‌اش فکر می‌کرد و پشتش می‌لرزید از این‌همه تنهایی!
1393
278,018 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پویا

    120

    کیوان و مهدخت با هم ازدواج میکنن، نسیم و پرهام هم لابد با هم، بعد عسل و حامین هم با هم ازدواج میکنن پس؟

    ۳ سال پیش
  • صبا

    70

    امیدوارم به جای حامین یه شخصیت دیگه رو وارد داستان کنن.عشق اتفاقی جالب تره دیگه نه؟! مخصوصاً اگه اونم مثل عسل وضع روحیش خوب نباشه،ولی کاملاً معلومه که رمان داره تموم میشه :( پس فک نکنم این اتفاق بیفته

    ۳ سال پیش
  • سوری

    81

    اوووف خوب مطهره هم دل داره 😑😑😕یالقوز بداخلاق 😂🤙

    ۳ سال پیش
  • فادیا

    111

    نگار جون قلمت واقعا عالیه کاملا حرفه ای و پخته می نویسی اونقدر که هر پارت رو چند بار میخونم حتی از یک کلمش هم نمیشه گذشت بابت پارت ها طولانیت هم ممنونم برات آرزوی موفقیت میکنم

    ۳ سال پیش
  • سننه

    110

    آخیش مهدخت و کیوان هم بهم رسیدن

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید