طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت نود و دوم
زمان ارسال : ۱۲۳۳ روز پیش
شب بود و تاریکی و سکوت... عسل تنهاییهایش را بغل گرفته و پشت پنجره ایستاده به سوسوی ستارهها در آسمان چشم دوخته بود؛ سال جدید پر از خبرهای جدید بود که هر کدام چون کوه غم روی قلبش سنگینی میکرد. لحظهای به واقعیتهای زندگیاش فکر میکرد و پشتش میلرزید از اینهمه تنهایی!
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
صبا
70امیدوارم به جای حامین یه شخصیت دیگه رو وارد داستان کنن.عشق اتفاقی جالب تره دیگه نه؟! مخصوصاً اگه اونم مثل عسل وضع روحیش خوب نباشه،ولی کاملاً معلومه که رمان داره تموم میشه :( پس فک نکنم این اتفاق بیفته
۳ سال پیشسوری
81اوووف خوب مطهره هم دل داره 😑😑😕یالقوز بداخلاق 😂🤙
۳ سال پیشفادیا
111نگار جون قلمت واقعا عالیه کاملا حرفه ای و پخته می نویسی اونقدر که هر پارت رو چند بار میخونم حتی از یک کلمش هم نمیشه گذشت بابت پارت ها طولانیت هم ممنونم برات آرزوی موفقیت میکنم
۳ سال پیشسننه
110آخیش مهدخت و کیوان هم بهم رسیدن
۳ سال پیش
پویا
120کیوان و مهدخت با هم ازدواج میکنن، نسیم و پرهام هم لابد با هم، بعد عسل و حامین هم با هم ازدواج میکنن پس؟