سنسار (سَنسار) به قلم آمنه آبدار
پارت نوزده :
سری تکان دادم.
- آره
دوباره نشست و مشغول گفت و گو با مادر شد. با فکری مشغول به سمت آشپزخانه رفتم. پشت میز نشستم و کیک و شربتی را که برایم کنار گذاشته بودند، خوردم. فکرم حول و حوش آن اتاق می گشت... اتاق و ادکلنی که انگار نقشی در آن اتفاقات عجیب داشتند.
شربت را تا آخرین جرعهپارتگذاری رمان به اتمام رسیده و برای چاپ ارسال شده. به همین علت دیگر امکان مطالعه رمان را ندارید.
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۵۰۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
K
۱۶ ساله 130عالیه خانم ابدار حرف نداری ولی خواهش،می کنم تو خدا بیشتر کنین این پارتارو 😬گناه داریم خوب نظر هر کی رو می خونم همین کمیه پارت ناراحتشون می کنع رسیدگی کنین لطفا
۴ سال پیشدختر الماس
۱۳ ساله 20چرا پارت جدید رو نمی زارید
۴ سال پیشرز
41پشمااااممممممممم چقد پارتارو طولانی میزارین آخه 🙄😏😒🤦🏻 ♀️
۴ سال پیشنرگس
۱۶ ساله 12رمان سنسار واقعا عالیه ولی خیلی دیر پارت می زارید کاش تعداد پارت هارو بیشتر کنید
۴ سال پیشبلای زمین
60😐😐.. بقیش زودتر بزارید
۴ سال پیشS
۱۶ ساله 81ای بابا زود زود پارت بزارید دیگ🤦🏻 ♀️🤦🏻 ♀️😑اما رمان باحالیه خوشمان آمد🙄😹
۴ سال پیشN,A
50خیلی قشنگه ولی کاش پارت هاش طولانی تر بود😶👌
۴ سال پیشدختر ابلیس
80😑😐😑😐😑😐😑😑چرااااااااااااا زیاد تر نیستتتتت مسئولین رسیدگی کنن😄
۴ سال پیشHesel
80داستان داره جذاب میشه
۴ سال پیشنیلرام
۱۳ ساله 91خوبه ولی پارتا کککککمممممهههه😭😭😭
۴ سال پیش
Arezo
۱۸ ساله 00رمان خوبیه یه طوریه که آدم از بعدش خبر نداره خوبه 👌🏻