طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هفتاد و چهارم
زمان ارسال : ۱۲۵۰ روز پیش
با صدای زنگ گوشی چشم باز کرد؛ چند مرتبه پیاپی پلک زد و صفحهی گوشی را نگاه انداخت. اسم نگار که با تصویر خندانش ذخیره شده بود روی صفحهی گوشی به چشم میخورد. بیحوصله گوشی را روی سایلنت گذاشت و گوشهای انداخت؛ روی تشک غلتید و نگاهش دور تا دور اتاق چرخید.
ساعت روی میز، ساعت
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
^_^
30آخر عاقبتش میشه طلاق با بچه که مامان بابا هم کلی بهش غر میزنن نگین که مشکل از خودشون بوده واقعا که 😲😲😠😤😢
۳ سال پیشصبا
70طفلک نسیم سپهرلیاقتش نداره یا نویسنده طوری پیش برو که سپهرونسیم بعدعروسی خوشبخت شن این مونا خانووووم بسوزه😂😂😂😂👌👌👌👌👌
۳ سال پیشآرام
70خاک بر سر سپهر
۳ سال پیشبنده خدا
150بدبخت خانواده نسیم😢😢این قدر بدم میاد از اینا ک برای خریدن آبروی بچشون و شوهر و...با زندگی ی نفر دیگه بازی می کنن😑😐
۳ سال پیشنرگس
110اول جز وا جز بشه پریدخت پشت سرشم سپهر😑مهدخت چیشد یکمم از عسل اینا بگیدا
۳ سال پیشثمین
80واقعا ک فقط ب فکر پسر خودشه نمیگ دختر مردم بدبخت میشه...بیچاره ناصر😢
۳ سال پیشالناز
160اههههه ایناچرا اینجوری میکنین اصلا حواسشون به نسیم نیست که داره بدبخت میشه اینم بگم همه چی از گور اون پریدخت بلند میشه اگه این وصلت رو بهم نزده بود الان نسیم ازدواج کرده بود مطمئنم با سپر خوشبخت نمیشه
۳ سال پیشFtmh
150فقط میتونم بگم متاسفم واسه همچین پدر مادرایی که اینجور طرز فکرایی دارن بدبخت نسیم منو بگو که اون اوایل دلم برای سپهر میسوخت
۳ سال پیش
نفس
70بدبخت نسیم خدا کنه ازدواج نکن سپهر اهل زندگی نیس نسیم بدبخت میشه نه غیرت سرش میشه نه هیچی این سپهر