پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۱۹۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه



نگاهم به تاته بود که جلوتر از همه قدم بر‌می‌داشت و بقیه پی‌اش می‌رفتند. تصویر چشم‌های نمناک سیروان زنده شده بود و روی مغزم جولان می‌داد و پشت سرش همه‌ی آتش مزاجی‌هایم ردیف شدند تا کامم را تلخ کنند. دلم می‌خواست یک گوشه پشت به دنیا می‌نشستم و یک دل سیر گریه می‌کردم، یک جایی که خودم تنها آدم روی زمینش باشم. تابش نور خورشیدی که مستقیم به چشم‌هایم می‌خورد و گریه‌ی نوزاد نرمی

80
23,872 تعداد بازدید
65 تعداد نظر
113 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید