پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۲۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه




سیروان خاموش و سر به زیر زانوهایش را بغل گرفته بود. هر از گاهی سرش را بالا می‌گرفت و نگاهش را به روبرو سُر می‌داد. می‌خواستم آخرین تصویر از عشق را میان خاطراتم داشته باشم. پسر زیبا و بگ زاده‌‌ای که از اقبال بدش چنگک عشقش در زمین سنگلاخی دختر آراس گیر افتاده بود و حالا درست زمانی که می‌خواستم ناف کینه و کدورت را ببرم، باران بلا نازل شده و میانمان فاصله می‌انداخت. در حد نفس

80
23,882 تعداد بازدید
65 تعداد نظر
113 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فرزانه

    ۳۱ ساله 00

    سلام سمیه جان سال نو مبارک ممنون از رمان خوبت فقط کاش پارت ها طولانی بود

    ۷ ماه پیش
  • سمیه نوروزی | نویسنده رمان

    سلام دوست عزیز. سال نو شما هم مبارک. اول از همه تشکر می‌کنم که همراهم هستین. در رابطه با پارت‌ها چون از قبل نوشته شده برای کانال تلگرامم با توجه به مشغله نمی‌تونم تغییرش بدم اما تا جایی که بشه چشم🙏🏻

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید