گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت پنجاه و دوم
زمان ارسال : ۲۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
دستهای از موهایی که اطراف گردنم پخش شده بود را کنار زدم. تیغ آفتاب بُرندهتر از هر روزی، چشمها و تن خستهمان را نشانه رفته بود. آفتابی که سوز پاییز هانیگرمله هم، حریفش نبود. زخم پایم به کنارهی کفش ساییده میشد انگار کسی که وزنهی سنگینی را با خود میکشد، درجا میزد. تکه گوشتی که از قوزک خشک و استخوانیام جدا شده بود را اگر دکتر می دید چند بخیه خرجش میکرد ولی در آن ش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.