گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۲۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
قبل از اینکه بتوانم چشم بگیرم از طبیعتی که جانم را زنده میکرد از جایی که ایستاده بودم، نگاهم با سیروان که رو به عقب برگشته بود، تلاقی کرد. لبهایش از هم فاصله گرفته بود و از همان فاصله نگرانیاش را میتوانستم ببینم. برخلاف همهی روزهایی که نگاهم گریزان بود، اینبار حتی بعد از سر چرخاندنش چشمهایم روی قدمهایش بیحرکت ماند. تا سورتفا راهی نمانده بود، جایی که بر سر د
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.