پارت پنجاه

زمان ارسال : ۲۰۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه


مردها جلو می‌رفتند و زن‌ها با قامت‌های خم شده زیر کوله‌بار سرنوشت، همراهی‌شان می‌کردند. با هر قدمی که از خانه‌ فاصله می‌گرفتم، سرم به عقب می‌چرخید و جانی که از جسمم رفته رفته جدا می‌شد را می‌دیدم. پایین سراشیبی امام‌زاده، ئه‌دا ایستاد و کوله‌اش را زمین گذاشت. می‌خواست از گردنبندی که سال‌ها آن را نذر این و آن کرده بود بگذرد. دستش را کنار سه‌ره‌پوشش برد و گردنبند را بیرون آ

80
24,176 تعداد بازدید
65 تعداد نظر
113 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید