گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت چهل و نهم
زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
فصل_چهار
جدال وطن
اذن رفتن را که از حزبیها گرفتن، تاته با چوبدار عراقی صحبت کرد و همهی گوسفندهای خودمان و دیگر همسایهها را یکجا فروخت. قبل از اینکه چوبدار بیاید، بزغالهی کوچکی که همین اواخر به دنیا آمده بود را بغل گرفتم، چشمهایم را بستم و صورتم را به گوشهایش کشیدم. دستم روی موهای نرم و کوتاهش حرکت میکرد و بزغاله که انگار بوی جدایی را شنیده باش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.