گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت چهل و هشتم
زمان ارسال : ۲۱۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
- زیر درخت نشسته بودم تو با یه سبد گلابی سبز اومدی. گونههات گل انداخته بود. دویدم سبد رو گرفتم تا خونهتون آوردم. یه گلابی برداشتی و گفتی برای تو. لبخند زدی، میتونستم واسه لبخندت بمیرم.
سرم را پایین انداختم پرسیدم:
_بعدش چی شد؟
_عاشقتر از همیشه از خواب پریدم!
- تشویش رفتن پریشونت کرده...
نگاهش را به شاخهی درخت گرفت و نفس عمیقی کشید، شاید میخواست اشک
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.