گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت چهل و هفتم :
پایین امامزاده، کنار مدرسه، گلاره دستم را رها کرد.
- اوناهاش، کنار درخت!
تکیه به درخت وَن نشسته و سر به زیر، زانوهایش را بغل گرفته بود.
_تو برو... اینجا منتظر میمونم.
لبخند زدم و فشار اندکی به دستش دادم.
پایین کهبایم را گرفتم پایم را روی زمین کشیدم و از تپه بالا رفتم. تنها بعد از چند قدم نفسم به شماره افتاد و درد خودش را یادآوری کرد. ناچار ایستادم و دستی به مچ پا
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۰۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.