آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و یازده
زمان ارسال : ۱۸۹ روز پیش
بهار با حسرت نگاهی گذرا به ماگ انداخت و سوی عمارت قدم برداشت.
وارد آشپزخانه شد تا مابقی وسایل را ببرد.برای سفر پیش رو حسابی هیجان زده بود!هر چند نمیدانست برادرش و امیرسام قرار است در این سفر چطور با یکدیگر کنار بیایند.همان اول صبح سر آنکه با ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
توضیحاتی در مورد جلد دوم آخرین گلوله:
جلد دوم رمان به نام "بازگشت گلوله"
در بخش آنلاین دنیای رمان پارت گذاری خواهد شد💙
روزهای سه شنبه و جمعه🤍
در ژانر مافیایی،عاشقانه و درام!
البته باید بگم در این جلد هم پارت های رازآلود و مهیج خواهیم داشت❤️
جلد دوم از لحاظ زمانی به موازات آخرین گلوله هست و در زمان گذشته رخ میده.البته باید عرض کنم در اواسط رمان، به زمان حال برمی گردیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که پس از جلد اول در حال رخ دادن هست💜
بازگشت گلوله،روایت کننده زندگی برسام و رز هست.علاوه براین قراره شاهد حضور کارکتر های جدیدی هم باشیم💚
درسته جلد دوم ادامه جلد اول هست؛ اما توصیه می کنم
موقع خوندنش، به چشم یک داستان تازه بهش نگاه کنید...چون این جلد هم ماجراهای خاص و مهیج خودش رو داره و سایر کارکتر های جلد اول هم در اواسط رمان به برسام و رز ملحق میشن🧡
امیدوارم در جلد دوم هم همراه من باشید تا بتونیم در کنار همدیگه لحظات قشنگی رو رقم بزنیم💛✨
ارادتمند شما
نیلوفر سامانی
💥مژده مژده💥
برای دوستانِ عزیزی که منتظر پایان رمان بودن مژده دارم😁
آخرین گلوله در پارت ۱۷۶ به اتمام رسید و تا دیر نشده به رمان سر بزنید و پارتها رو پشت سر هم بخونید😍❤️
البته پیشنهاد میکنم کنارتون حتما یه لیوان آب قند داشته باشید....چرا؟؟
چون پارتهای بسیار مهیج و نفسگیری در پیش دارید و تا خودِ پارت ۱۷۶ قراره حسابی سوپرایز بشید😉
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید❤️
قراره معادلات ذهنیتون حسابی بهم بریزه...😎
😍سلام سلام😍
پارت ۱ تا ۶ جلد دوم "بازگشت گلوله"
در دنیای رمان قرار گرفت❤️✨️
جلد دوم رو حتماً به کتابخونه اضافه کنید تا اطلاعیه های مربوطه رو دریافت کنید🌹
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
مگه ندیدی گفت یاسین طرفدارم بوده؟😂
۶ ماه پیشarezoo
00فک کنم سفر جذاب ومهیجی درپیش داشته باشیم بی صبرانه منتظرپارت های جدیدهستم گلم
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم❤️🫂
۶ ماه پیش...
00ولی ناموصا یکاری کن این دلاوری عاشق بهار بشه، نه اینکه هنوز عاشق دلارا باشه بعد از اونورم بهارو دوست داشته باشه
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
در اصل میشه گفت چون باهم بزرگ شدن هنوز وابستگی بینشون هست و خب آدم نمیتوته به این زودی کسی رو که دوست داشته فراموش کنه💛زمان بره یکم
۶ ماه پیشهانیه
10بهار و امیرسام خیلی قشنگن حتی به نظرم قشنگ تر از دلارا و بردیا☺️💕
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
اینجا زوج ها یکی از یکی قشنگترن😂
۶ ماه پیشنفیسه
00عالی بود عالی
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیز دلمی💛
۶ ماه پیشسیتا
00میگه کار ما نبوده ولی اگه کار ما هم بود جنازه ها رو از بین نمی بردیم 🫠🫠
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
احساس میکنم الان داری به دریچه نگاه میکنی دریچه آه میکشد😂
۶ ماه پیشسایه
00عههه از اینام پارت داشتیم ولییی خیلی خوب بووودد❤️ ثامر دیدشون😂😂😂 ی لحظه وقتی گفت فاصله ات رو با بهار حفظ کن قلبم وایستاد بخدا ولی عمرا امیرسام گوش بده😂 اگرم بخدا دیگه کسی رو نکشه فقط بخاطر بهاره
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
منم چشمم اب نمیخوره امیر حرف گوش بده تازه قراره یهجوری بردی هم بپیچونه😂❤️
۶ ماه پیشفاطمه
00بردیا از اتاق عمل بیرون اومد بخاطر دلارا این دوتا خیلی دوست داشتنی هستن و می رسیم به عشق روباه مکار دختر قناد بیچار امیرسام ازطرف بردیا دومتر از بهار فاصله داشته باشه از طرف ثامر هم همینطورزنده برسن🤲
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
زنده میرسن عزیزم😂 قرار پارتهای قشنگ و طنزی داشته باشیمم😍❤️
۶ ماه پیشAa
00ممنون بابت پارت هدیه🙏💐
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربان شما❤️
۶ ماه پیشآوا
00داداش عجب راحت پیجوندوو دمش گرم😂 بازم مثل همیشه بی نظیر بود عزیزم❤️ خدا این سفر رو بخیر کنه🤲🏻 مثل همیشه پرانرژی ادامه بده راستی باید بگم برای جلد دوم رمانت هم منتظر من تو لیست نظرات باش😁😉
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم من💫❤️ منم لحظه شماری میکنم برای حضور گرمتون
۶ ماه پیشسلام سلام
00گفت به نظرمن دلنشینتربود😁جای تامل داشت.داخل این پارتم بخشی ازمکالمه ی امیرسام وبهار خیلی بانمک بودبعدمن همین که در حین سفر به صورت طنز کل کل بکنن هم خیلی خوب میشه(البته نظرمنه هاشماکه قلمت حرف نداره)
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت عزیز دل❤️🫂 مرسی که جواب دادی
۶ ماه پیشسلام سلام
00ولی ابهت ثامر و امیرسام در پارت ۱۰۹ و این پارت😁میگم راستی فکر کنم وسایل ها اشتباه هست چون وسایل یک کلمه ی جمع هست.پارت ۱۱۰ هم مثل همه ی پارت ها قشنگ بود ولی تیکه ای که دلارا راجب فکر کردن به گذشته
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
مرسی که گفتی😅❤️این چند وقت اصلا فرصت ادیت و ویرایش پارتها رو نداشتم
۶ ماه پیشثریا
00نیلوفر جونم به این امیر بگو انقدر بچه ی منو اذیت نکنه تازه حالش خوب شده ها باشه😘💞 و ممنون بابت پارت هدیه 🥰🎁 عیدت پیشاپیش مبارک باشه عزیزم 🌹
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
حتما سفارش میکنم بهش عید شماهم پیشاپیش مبارک عزیز دل💛🫂🌻
۶ ماه پیشثریا
10نیلوفر جونم به این امیر بگو انقدر بچه ی منو اذیت تازه حالش خوب شده ها باشه😘💞
۶ ماه پیشآمینا
20چقدرامیرسام باحاله.این دوتا تا دم در خونه باهم دعوا میفتن عوارضی و سلمان شهر که دیگه جای خود داره به خون وخونریزی میرسه😅😅خیلی باحال گفت من پشت دراتاق عمل برای تو دعا میکردم😅😅کثافت دوست داشتنی 🥰
۶ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
در بلبل زبونی رو دست نداره این بشر😂 برای هر چیزی یه جوابی داره
۶ ماه پیش
آزاده دریکوندی
00امیرسام: کار من نبوده. بردیا عکس پاکت پلنگ سیاه را نشان می دهد.... : جدی می فرمایید؟؟ پس ما اینا رو از کجا دراوردیم؟؟