پارت هفتاد و هشتم

زمان ارسال : ۱۵۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه





-دلمم برات شکست. ندیدی؟
-دیدم که زخمش‌و خوردم و برگشتم امیرقلبم.
دو نفر در دو زمان حساس امیر صدایش می‌زدند‌. شیدانه وقتی می‌خواست بگوید بیشتر از او عاشقش است و مادرش وقتی دلش خیلی می‌گرفت. بی‌آنکه دستش سمت گل دراز شود، پرسید:
-پشیمون نشدی؟
-مگه تو بشی.
-من چرا؟
-چون جز تو کسی منو تحمل نمی‌کنه. همینم باعث شد دور همه‌ی آدما خط بکشم و دنبال تو بیفتم.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نسترن

    00

    سپاس💜

    ۵ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    ⚘️⚘️⚘️

    ۵ ماه پیش
  • نسترن

    00

    خانم نویسنده چرا سه تا پارت آخر تکراریه؟!🤔

    ۵ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    چک می کنم عزیزم

    ۵ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    اصلاح شد عزیزم

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.