بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت هفتاد و پنجم
زمان ارسال : ۱۶۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
مقابل روشویی ایستادم و آب رو باز کردم. اینقدر مشت مشت آب توی صورتم پاشیدم که نفسم بند اومد. احساس کردم زیر آب رفتم و دارم خفه میشم.
اسم آب باعث شد چهرهی تو مثل قرص ماه وسط آسمون بالا بیاد. با اینکه چشمات هنوز سرخ بود ازم، اما دلم سفت شد. فکرمو که جمع کردم، سرمو زیر شیر گرفتم و از دستشویی اومدم بیرون. تا چشم علیرضا بهم افتاد نگران خیسی سر و صورتم شد. سعی کردم عادی رفت