پارت هفتاد و ششم

زمان ارسال : ۱۰۸ روز پیش





اما نپرسید! نپرسید چه زخمی زدم به دلت که خونش پاشید به چشمات. اون نگاهت بهم می‌گفت خیلی ازم دلخور شدی. دلتو بدجور شکسته بودم. مطمئن بودم نفرینم نکردی که تونستم از اون خونه فرار کنم. تو نمی‌تونستی مثل من بی‌صفت شی. لازم نبود حرف بزنی! من با رفتارم نابودت کرده بودم. اما سایه‌ی تو در بدترین حال ممکن مراقبم بود که نجاتم داد. اون‌روز و بعدها.
وقتی دوباره سروکله‌اش پیدا ش

92
23,150 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید