سنسار (سَنسار) به قلم آمنه آبدار
پارت هفده :
امروز تا چه حد می توانست بد باشد؟
در اولین ساعات نخستین سفرم به شمال، حالم این شد خدا بعدش را به خیر کند.
قطعا نیاز به یک قرص برای خوب شدن حالم داشتم اما نمی خواستم بیشتر از آن مادر را نگران کنم. امیدوارم دیگر صدایی در سرم نشنوم، چرا که آزار دهنده ترین لحظاتم را می گذرانم.<پارتگذاری رمان به اتمام رسیده و برای چاپ ارسال شده. به همین علت دیگر امکان مطالعه رمان را ندارید.
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۵۰۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
یاشا
۲۲ ساله 10عالیه فقط زود زود پارت بزارید
۴ سال پیشدخی شیطون
00عالیییی👍☺
۴ سال پیشگرگ
00اره یکم طولانی تر بود
۴ سال پیشآتش
00چقدر کم لود شروع نشده تموم شد😕😣
۴ سال پیششیلا
۱۶ ساله 100بلا.من فضولیم همگیشه گل گلیه😂😂😂اسم پسر...پدرامه چون داشت میگفت ..پد......نمیدونم.در انتضار پارتای بعد😀
۴ سال پیشتانی
00اره منم همین نظر دارم
۴ سال پیشK
۱۶ ساله 20عالی بود خانم نام دار قلمتون عالیه خیلی مچکر واسه رمان خوبه تون ولی خیلی کمه لطفا اگه امکان داره طولانی ترش کنید با تشکر
۴ سال پیشRAHAII
00عالیه👍👍
۴ سال پیشسحر
۱۷ ساله 30چ کم😐😐🙏
۴ سال پیشکانگ سه را
۱۲ ساله 10سلام رمان زیبایی هست اما امیدوارم بیشتر تخیلی باشه
۴ سال پیشبلای زمین
91برای پارت بعدیش احساس فضولیم گُل نمیکنه😐.... تازشم این پارت یکم از پارت های دیگه طولانی تر بود😂... خوب بود ممپون
۴ سال پیش
Ayla
۱۶ ساله 40خوب بود یکم طولانی بود ولی من باز میگم لطفا زود زود پارت بذار مشتاقم ببینم آخرش چی میشه☺