پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۲۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

_سفره رو بنداز رو زمین، کمرم شکست از بس نشستم رو اون صندلیا!
ستاره بلافاصله در جواب پیام کنایه زد:
_مجبوری بیست و چهار ساعته آویزونش باشی؟!
_آویزون جد و آبادمونه! اگه مزاحمم میرم!
_نه!
قبل از اینکه پیام حتی بتونه تکون بخوره من با صدای بلند مخالفتمو نشون دادم!
جدا از دوستی کوچیکمون، امکان نداشت بدون پیام بتونم شرایط فعلی رو پشت سر بزارم، حتی با هشتاد کیلو وزن و صد و هش

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ویتآ

    10

    این روزا تنها دلخوشیم همین رمانِ . . کاش پارت گذاری یکم زودتر باشه . . حداقل عیدو . . :)

    ۹ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    عزیزم 🥰🥰🥰 تمام سعیمو میکنم بیشتر پارت بزارم❤️❤️

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.