پارت پنجاه و دوم :

کافه زیادی خلوت بود ،ظاهرا همه سر کلاس هایشان بودند به جز دو دختری که روی اولین صندلی ها نشسته بودند .ساختمان کافه خیلی کوچک بود ،کانکسی بود که چند صندلی جلوی آن قرار داشت،با دستمال برف های روی صندلی را پاک کردم و صندلی پگاه را هم پاک کردم ،بعید می دانستم ،دخترک سر به هوا اصلا حواسش به اینجور چیزها باشد.
سوگل به سمت کانکس رفت تا سفارش دهد ،سپس سرش را به سمت من چرخاند و یک شکلک درآورد،

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۰۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.