سبوی شکسته به قلم زینب اسماعیلی
پارت چهل و هشتم :
کلاسی که قرار بود ساعت ۹ شروع شود ساعت ۱۰ شروع شد .استاد کمی دیر آمد سلامی کرد و بعد با یک احوالپرسی کلی ادامه داد:
_ بچه ها شرمنده من یکم تو ترافیک موندم ،برای من حضور توی کلاس خیلی مهمه ،کسی که سر کلاس حاضر نشه ،نمره ی میان ترم نمی گیره .
کلاس در سکوت کامل بود که یک صدای ریز از ته کلاس گفت :
_ استاد فعلا تنها کسی که اینجا دیر اومده شمایی .
کلاس منفجر شد ،استاد همانطور که به صندل
مطالعهی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۰۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.