پارت صد و هفده :

به مراسم تولد یکی از همکلاسی‌های دوره دانشگاهش دعوت شده بود. قرار بود امشب خیلی از دوستان قدیمی‌اش را ببنید. نیازی نمی‌بیند امروز هم مثل سایر روزهایی که به دادگاه می‌رود کت پشمی به تن کند. هودی مشکی رنگی می‌پوشد و از روی آن کت چرمش را تن می‌زند. موهایش را مناسب ظاهر اسپرتش با ژل حالت می‌دهد. صدای تک بوق ماشین همایون را که می‌شنود، با برداشتن گوشی و پاکت حاوی ساعت کادوپیچش، از خانه بی

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    00

    آخر راه سمیر و اوا به جدایی رسید

    ۱۰ ماه پیش
  • اسرا

    00

    عالیه

    ۱۰ ماه پیش
  • Aa

    10

    👏👏👏👌💐

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.