پارت صد و هجده

زمان ارسال : ۲۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

صبح اول وقت به دادگاه می‌رویم. گفته بودند ساعت هشت آنجا باشیم. بابا یوسف و آراد همراهم آمده بودند و در راهرو با آقای سلیمی مشغول صحبت بودند. آراد هم برای فروش سهام و دریافت پولش از شرکت سمیر اقدام کرده بود. نگران بودم نتواند مبالغی که به حساب شرکت واریز کرده را پس بگیرد، اما رسیدهای بانکی به دادش رسیده بود. وگرنه که این پول‌هایی که بدون دریافت رسید، به حساب شرکت ریخته بود را می‌توانست ب

1469
476,214 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    00

    و آخرش جدایی حالا یه جای مینو عروسی هست الان

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    00

    عالیه ممنون خانمی

    ۷ ماه پیش
  • Aa

    00

    👏👏👏👏👌🌸🌺

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید